زها محمد حدید در ۳۱ اکتبر ۱۹۵۰ در بغداد به دنیا آمد. زها دوران دبیرستان را در مدرسه ای که راهبههای کاتولیک فرانسوی در بغداد اداره میکردند، گذراند و پس از آن که مدت کوتاهی در سوئیس و انگلستان بود به خاورمیانه بازگشت و تحصیلات دانشگاهی خود را دررشته ریاضی از دانشگاه بیروت گرفت.
سپس برای تحصیل در مدرسه معماری لندن (AA) راهی لندن شد. او بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه با استاد اسبق خویش رم کولهاس در دفتر معماری او. ام. ای به کار مشغول شد و در سال ۱۹۷۷ عضوی از آن شد. در سالهای نخست فعالیت حرفهای طرحهای حدید اگرچه جلب توجه میکردند، اما به دلیل این که غیرقابل ساخت تشخیص داده میشدند، به مرحله اجرا نمیرسید.
(معماری که هیچ گاه نمی تواند پروژه ای بگیرد)
کارهای او در زمان خویش هیچ جایی برای ساخت و پذیرفته شدن نزد کارفرماها نداشت.
اما با وارد شدن به هزاره جدید و پیشرفت در ساخت و ساز نه تنها پروژهها به مرحله ساخت نمیرسیدند بلکه جزو بناهای برتر و شاخص و چشمگیر میشدند به گونهای که از نظر اقتصادی رونق خاصی به منطقه می دادند.
اولین بنایی که راه آزادی را پیش گرفت و به مرحله ساخت رسید بنایی به نام ایستگاه آتش نشانی ویترا در سال ۱۹۹۳ در آلمان بود. این بنا در حقیقت مرزی بین فلسفه و معماری بود ساختار فضایی ایستگاه آتش نشانی ویترا از نظر ظرورت های معماری نمیتواند چیزی بیش از یک مستطیل باشد اما از همان مستطیل با القای نقطه گریزهای متعدد، میتوان چندین فضا را باز نمایی کرد. حدید علاقه بسیاری به ساخت یک تصویر واحد با استفاده از چندین نقطه گریز متعدد که چندین فضا را بازنمایی میکند داشت. میتوان ۲ الگورا در زبان طراحی حدید (ایجاد پرسپکتیو کاذب) و سپس (ایجاد نقطه گریزهای متعدد) دانست که ترکیب این ۲ الگو (فضای متعدد) را تشکیل میدهد.
گفته میشود که دفتر معماری زها حدید یک دهه از دیگران جلوتر است، دقیقا یعنی بقیه معماران باید بیش از پیش باید در چگونگی فعالیت، خود را به آنها نزدیک کنند نه در استایل و شیوه معماری، بلکه در استفاده ازفناوری.
حدید جدا از بناهای معماری نقشی متفاوت از شخصیت خود را در طراحی اشیا هنری نشان میدهد. موزه هنر فیلادلفیا میزبان کارهای زاها، اما این بار خبری از سازه های عظیم نیست. این نمایشگاه شامل اساسیه و اشیایی است که زاها حدید به دور از دنیای عظیم نمای سازه ای طراحی کرده است.
در پروژه معروف مرکز فرهنگی حیدر علی اف در باکو آذربایجان، سبک کاری حدید دیکانستراکشن یا ساختارشکنی است که همیشه توانسته به خوبی تصویری متفاوت از ساختارها خلق کند. فرمبندی حجم به نحوی استادانه، با امواج و انشعاب، تاشدگیها وانعطافش سطح میدان را به چشم انداز معمارانهای مبدل نموده که عملکردهای بسیاری ایفا مینماید از جمله خوشآمدگویی، دعوت، پذیرایی و هدایت بازدیدکنندگان به سطوح مختلف درون بنا. این سازه شورانگیز را نمیتوان به سادگی توصیف کرد حتی خود اثر نیز پیچیده است که موزه دار اثر میگوید: پیوسته در آن گم میشوم و سپس راههای جدیدی برای حرکت در آن مییابم. این بارزترین نکته مثبت ای اثر است همانطور که رنزو پیانو گفته است: (موزه زمانی است که دران فرد باید سرخود را گم کند). ابعاد و هماهنگی آن با زمین اطرافش فوق العاده است. نکته مثبت دیگراین که نمیتوان معماری را کالبد شکافی کرد تا به عناصرش دست یافت. همانند رم کولهاس که در معماری ۲۰۱۴ سعی داشت نشان دهد که معماری صرفا مجموعه ای از اعضایش نیست. پروژه باکو نیز در نمای خارجی آن به هیچ وجه نمیتوان عناصرآشنایی را که باعث میشوند آن را (ساختمان) خواند، یافت. ساختمان همانند یک تندیس و لذتی فراتر از لذت نگریستن دارد.
سازهی مرکز فرهنگی حیدرعلی اُف متشکل از مشارکت دو سیستم است؛ سازه بتنی که با سیستم سازه فضاکار ترکیب گشته تا به ستونهایی با فواصل وسیع دست پیدا نماید و بدین جهت عناصر عمودی سازه توسط سیستم دیوارها مستور گشتهاند تا بازدیدکنندگان سیالیت و جریان بدون وقفه در فضای داخل را تجربه نمایند. سیستم سازه فضاکار امکان خلق فرم آزاد سازه را میسر کرد و زمان قابل توجهی را در پروسه ساخت و ساز صرفه جویی نمود، زیرسازی بنا با ارتباط منعطف میان شبکه صلب سازه فضایی و درزهای فرم آزاد پوشش نما درهم آمیخته شده است.
حدید (بسیار جلوتر از زمان خود) حرکت میکند.سبک معماریش همیشه در حال تحول و ساختار شکنی است و طبق جمله مشهور کولهاس؛ زها (سیاره ای بر مدار خویش) است.
نورمن فاستر بعد از مرگ او میگوید: (فکر میکنم مهم ترین دستاورد زها فراتر رفتن از خیالات گرافیکی و زیبای حاکم بر روحیه تندیس گرای طرح هایش و ساخت آن ها بود)