• چهارشنبه, ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
  • مقاله

معماری مینیمال

آنچه به آن می نگرید، همان چیزیست که رو به روی شما است.

 what you see is what you see

در بین رویکردهای مختلف و گاه متفاوتی که در بطن جنبش هنر به وجود آمده اند؛ کمتر رویکردی را میتوان یافت که رسوخ آن را در همه شاخه های هنر بتوان دید.

ایده سادگی و بی پیرایگی ایده ای کاملا نو و مربوط با زمان ما نیست، بلکه ریشه در بسیاری از فرهنگها از دوران باستان تاکنون داشته است، بی پیرایگی ابعادی دارد که دست آخر منجر به خلوص و کمال و زیبایی می شود. این اصطلاح در طراحی معمولا برای مواردی به کار میرود که طراح برای طرحش، تنها از المانهای اصلی و ضروری استفاده و سایر چیزهای اضافی که ممکن است بار تجملاتی داشته باشد را حذف میکند.

بین سال های ۱۹۶۳و ۱۹۶۸ در آمریکا عمدتا در شهر نیویورک جنبش هنری ای به پا گرفت که با توجه به فلسفه وجودی آن “مینیمالیسم” نامیده شد. این سبک به عنوان نخستین جنبش هنری آمریکایی نیز شناخته میشود که هم زمان ریشه درکلاسیسیسم و مدرنیسم دارد و تاثیر عمیقی بر معماری، معماری داخلی و همچنین معماری منظر نیز داشته است.

از هنرمندان شاخص این ایده می توان به معمارانی چون: لوکوربوزیه، لویی کان، میس وندروهه ، ایزنمن، فرانک گهری در زمره ی این شیوه قرار میگیرند.

به عبارت دیگر در این سبک طراحی، هنرمند یا مهندس کوچکترین تلاشی برای استفاد از جزئیات به منظور زینت دادن کار نمیکند، زیرا آنچه وجود دارد خود از تمامی جنبه های زیبا شناختی مبرا است.

مینیمالیستها معتقدند با حذف حضور فریبنده ترکیب بندی و المانها باید بیشترین مفهوم را به نمایش گذاشت.

در این نوع معماری میخواهیم فضاهایی بی آفرینیم که مردم را قادر سازد آگاهی خود را از وجود فیزیکیشان احیا کنند. در همین راستا خالی کردن فضا از مواد زائد به مخاطب کمک میکند تا درک خویش از محیط را بالا ببرد.

اوج تکامل ایده های مینیمالیسمی

“Less is more” Mies van der Rohe

با استفاده کمتر از عناصر، تاثیر بیشتری ایجاد کرد.

این جمله، بانی مکتبی شد که کارش کنار هم گذاشتن اجزای اصلی و لازم یک بنا در کنار هم بود، به طوری که این کار در نهایت اوج سادگی خانه را به تصویر بکشد. میس سعی داشت در پروژه هایش با سیستم هایی که اغلب شبکه ای ساده و شفاف هستند به ساماندهی فضا بپردازند و درپی آن است که همه چیز را به یک فرجام منطقی بکشاند؛ تکرار هوشمندانه یک عنصر که خود عامل به وجود آمدن کیفیت سادگی است، همچون معابد کلاسیک با نماهای ضرب آهنگ دار.

باک مینیستر فولر یکی دیگر از طراحان این سبک دیدگاه خود را راجع به مینیمالیسم با “Doing more with less” ، انجام کارهای بیشتر با امکانات کمتر است”  بیان میکند. منظور از امکانات کمتر حذف الحاقات وابسته به حجم برای دیده شدن حجم اصلی و به تصویرکشیدن حس زیبایی شناسی در کنار عملکرد بناست.

عملکرد گرایی در پیِ فرو کاستن تمامی عناصر ساختمان به اجزای عملکردی آن بود، در واقع ما با مجموعهای از نقاط که با تبدیل شدن به خط و صفحه، حجمی ایده ال را به ما میدهد؛ سعی در آن داریم که در”عین سادگی” تمامیت خود را به وضوح به تصویر بکشانیم. تمام مختصات این سبک دارای هویتی هستندکه نیازی به استفاده از جزییات به منظور زینت دادن در طراحی داخلی و خارجی نیست و خود پاسخگو بیان مفهوم است.

معماری مینیمالیسم علاوه برشفافیت فیزیکی از لحاظ فلسفی نیز شفاف است و انتزاع و فرو کاستگی در نهایت قدرت و هنرمندی در بناهای معماری به چشم میخورد. نکته حائز اهمیت در این سبکِ معماری استفاده از تکنولوژی و روش های پیشرفته اجرا، استفاده از شیشه، فلز و بتن بود.

در این سبک معمار تلاش میکند تا با کنار گذاشتن و ناسادگیها که ذهن مخاطب را بیهوده به خود مشغول میدارند و تنها با به کار بستن عناصر لازم اثر خود را در معرض ادراک مخاطب قرار دهد. در این بین ایده معمار در یک سیر انتزاعی تکامل یافته و در صورت غلبه بر محدودیتهای موجود، مسائلی چون اقتصاد، ضوابط، کارفرما و …در نهایت انتزاع بیان میشود؛ این موضوع قابلیتهایی در معماری مینیمال ایجاد میکندکه میتواند موجب استمرار آن در بعد زمان و مکان باشد.

۱- به دلیل کمی عناصر و عوامل تعریف کننده، محصول نهایی شباهت و قرابت بسیار بیشتری با ایده اولیه معمار دارد.

۲- به دلیل سادگی، خلوص عناصر و انتزاع فراوان به کار رفته در خلق اثر،  افق تأویل از متن فوق به نحو چشم گیری گسترده تر می-گردد. این قابلیت از سویی به معمار کمک میکند تا از ابزاری واحد برای بیان مفهوم متعدد استفاده کند و از سویی به مخاطب متن معماری امکان می دهد تا آن را مطابق پیش زمینه ها و علایق خویش تفسیر نماید.

این ویژگی های مینیمالیسم به آن کمک میکند تا در شرایط زمانی مختلف، به عنوان ابزاری برای بیان مفاهیم و ایده های مختلف به کار گرفته شود و قابلیت تطابق و پاسخ به مسائل مختلف را داشته باشد. (بهرامی پور.۱۳۸۸)

  • برچسب ها: